خطای چشم!

" تا با چشمان خود نبینم باور نمیکنم "

این جمله را زیاد شنیده ایم.شاید شما نیز گفته باشید.مسلمأ به چشمانتان ایمان دارید!

از قدیم گفته اند: "به شنیده ها اعتماد نکنید"+"تا ندیدید باور نکنید".

ولی امروزه به چشمانتان هم اعتمادی نیست! دلیلش شعبده بازی ها.آیا آنچه میبینیم واقعیت دارد؟ هرگز!

حقیقت را با چشم نمیتوان دید،حقیقت را باید در لابلای اندیشه های آگاه جستجو کرد، باید با نگاهی دیگر دید(شایدچشم سومی لازم باشد) حتمأ مطالعاتی در مورد چشم سوم دارید و میدانید که هندیها در مراسم ازدواج خالی بین دو چشم (وسط ابروها) میگذارند،بدان معنی که از این ببعد با چشم دیگری زندگی را باید دید نه با چشمان قبلی.

بهر حال هرگز به آنچه میبینید اعتماد نکنید. همه حس ها خطا دارند ولی خطای چشم مشهورتر است.

اینک چند نمونه از خطای چشم تقدیم شما:

1- در حالیکه به بمرکز تصویر نگاه میکنید کمی به تصویر نزدیک و دور شوید.

2- اگر چند متر عقب بروید،چهره ها عوض میشوند!

3- خطوط های عمودی با هم موازیند! (و همچنین افقی ها)

4- بمرکز تصویر نگاه کنید و سرتان را جلو و حقب ببرید.

5- چشمانتان را در پیرامون عکس (گوشه ها) بچرخانید!

6- بمرکز (+) نگاه کنید و سر را جلو عقب ببرید،دایره وسطی میچرخد!

7-

8-  

 -

9- بمرکز یکی از دایره ها نگاه کنید تا دیگری بچرخد! و اگر به وسط دو عکس بالا و پائین نگاه کنید هر دو میچرخند !

10

11-

1

12-

13-

14-

15-

بله! میبینیم ! با چشمان خودمان هم میبینیم ولی واقعیت ندارد!!!

خوشا آنانکه زندگی را از سراب زندگی تمیز دهند.

عشق

واژه ای هزار چهره و غریب ولی آشنا با روح و جان همه.

"یک نکته بیش نیست غم عشق وین عجب/ کز هر زبان که میشنوم نا مکرر است".

گروهی عشق را رویا و افسانه واهی میدانند که جز در قالب لفظ و کلمات وجود ندارد و جز غم و اندوه و دردسر و مصیبت حاصلی نخواهد داشت."ناصحم گفت که جز غم چه ثمر دارد عشق / گفتمش خواجه عاقل هنری بهتر از این"

"ای که از کوچه معشوقه ما میگذری / بر حذر باش که سر میشکند دیوارش"

لیکن گروهی دیگر بر این باورند که اگر عشق نباشد زندگان ، مردگان متحرکند.

"طفیل هستی عشقند آدمی و پری/ ارادتی بنما تا سعادتی ببری"

"از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر"

میگویند غم و اندوه در فراق یار شیرینتر از شادمانی است.

"ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی / عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست "

کدام گل برگی شبنم را بر گونه اش تجربه نکرده و کدامین انسان عشق را طالب نیست؟

"همه کس طالب یارند چه هوشیار و چه مست"

" راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست/ آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست"

عارفان عشق آسمانی را برگزیدند و بر این عقیده اند که اول باید عشق زمینی را تمرین و تجربه کرد تا نیاز به معشوق ترا پالایش کند، آنگاه که عاشق میشوی خود بینی را فراموش میکنی،همه چیز را در معشوق میبینی ، همه چیز را برای معشوق میخواهی،حتی حاضری جانت را بدون قید و شرط فدا کنی."عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی"

بنابراین گذشت و ایثار و محبت کردن را تجربه و تمرین میکنی، حتی متوجه میشوی بدون او کامل نیستی "ما به او محتاج و او مشتاق تر"

افلاطون را(به طعنه) گفتند پسرت عاشق شده ! گفت: اکنون به کمال رسیده است.

در وادی عشق"انچه نا ممکن بود ممکن شود"

روی سخن با عاشق نماهای حراف نیست که از عاشقان عاشق ترن و شعارهای اغواکننده میدهند

تا دل معشوق را بدست آورند.به این ابیات توجه کنید:

ای صبا از من بگو فرهاد بی بنیاد را/ تخم ننگی در میان عشقبازان کاشتی

بیستون را کنده ای از بهر شیرین ای عجب / تیشه آهن چه لازم بود مژگان داشتی!

             ******************************************

اکنون فرازی از سخنان  جبران خلیل جبران را در مورد عشق به شما هدیه میکنم.

*هر زمان که عشق اشارتی به شما کرد در پی او بشتابید،هر چند راه او سخت و ناهموار باشد.

*هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت خود را به او بسپارید،هر چند که تیغهای پنهان در با ل وپرش ممکن است شما را مجروح کند.

*هر زمان که عشق با شما سخن گفت او را باورکنید.

*عشق همانگونه که تاج بر سر شما مینهد،شما را نیز به صلیب میکشد.

*عشق شما را چون خوشه های گندم دسته میکند سپس به خرمن کوب میسپارد،آنگاه غربال کرده

به آسیاب میفرستدتا چون آرد سپید گردید(خالص شوید) سپس شما را خمیر میکند(تا نرم و انعطاف پذیر شوید) و بعد شما را بر آتش مقدس مینهد تا آماده برای ضیافت مقدس عشق شوید.

*عشق نه مالک است نه مملوک.

*وقتی عاشق میشوید نگویید:خداوند در قلب من است ، بگویید: من در قلب خداوندم

*آرزو کنید زخم خورده فهم خود از عشق باشید و خون شما به رغبت و شادی بر خاک ریزد.

                              +++++++++++++++++

در انتها حیف است سخن از عشق باشد ولی از آنانکه صادقانه و عاشقانه در راه آزادی میهن شان از کوچه های آسودگی و عیش و عشرت، گذشتند و جان بر کف به دشت آزادی نظر داشتند و دارند ،سخن به میان نیایید. درود ما بر آنها و راهشان پر رهرو با د

"نقطه عشق نمودم بتو هان سهو مکن / ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی"

راز اعداد و زندگی شما !

آیا عدد خاصی یا روز معینی از هفته یا ماه مشخصی برایتان شانس یا بد شانسی آورده است؟

آیا حیوان یا پرنده ای را میتوانید نام ببرید که خوش یمن یا بد یمن باشد؟

بعضی عقیده دارند وقتی گذشته خود را مرور می کنند حوادث خوب یا بد زندگیشان در تاریخ خاصی تکرار شده است و یا از بعضی اعداد وحشت دارند!

اعداد 13-8-7-4 برای شما چه مفهومی دارد؟ البته دیگر ملل دنیا هم از این دایره (superstitious ) بیرون نیستند . شاید تعجب کنید که در ایالات متحده آمریکا هیچ آسانسوری شاسی 13 و یا طبقه 13 یا خیابان و یا پلاکی به شماره 13 وجود ندارد و فکر میکنند نحس ا ست و در عوض بعضی اعداد هم برایشان شانس میاورد.

راستی راز عدد 7 چیست؟ چرا خداوند در هفت روز کائنات و موجودات را خلق کرد؟ چرا آسمان 7 طبقه دارد؟ چرا ایام هفته 7 روز است؟ و چرا...؟

خیلی از حوادث در آمریکا روز جمعه اتفاق افتاده مثلا طبق آماری که اداره پلیس ایالات متحده آمریکا منتشر کرده 50% از سرقت های بانکی روز جمعه بوده و یا کشتی HMS که روز جمعه بارگیری کرد در روز جمعه سیزده هم در دریا ناپدید گردید. و یا در روز جمعه سیزدهم در سال 1945 اولین بمب اتمی آزمایش گردید. زلزله ترکیه که باعث مرگ هزار ها نفر گردید در سال 1992 در روز جمعه سیزدهم ماه بود. و خیلی حوادث بد دیگر جمعه سیزدهم اتفاق افتاد و ...

 آمریکائیها و بیشتر غربیها عدد هفت 7 را خوش یمن میدانند.

در چین – کره – و ژاپن عدد چهار(4) باعث بد شانسی است و هیچ شهروندی نه تنها در روزی که چهار داشته باشد (4شنبه-چهاردهم-بیست و چهارم و ...) هیچ هدیه ای را قبول و یا تقدیم نمیکنند همینطور کار جدید یا بزرگ و مهمی را شروع نمیکنند.حتی جهت اطمینان روزهایی که مضربی از 4 در ان باشد احتیاط کرده و پرهیز میکنند!

و جالب آنکه تلفظ عدد چهار(4) خیلی نزدیک به تلفظ کلمه مرگ است.

در کشور چین عددهشت(8) را خوش یمن دانسته و بعضی هم روز تولد یا ازدواج خود را شانس آور میدانند و در انتخاب شماره بلیط بخت آزمائی (lottery) سعی میکنند با چنین اعدادی منطبق باشد.در میان پرندگان هم عقاب سمبل خوش شانسی و همای سعادت(که برروی پرچمهای بعضی از کشورها نقش بسته)و جغد(بخت برگشته بیگناه) اتهام بدشانسی و نحسی را بدوش میکشد!

منبع =AUTO RUN (page 23,24,28)

ترجمه : میربابایی

دوست عزیز-با نگاهی دیگر ببین و فراموش نکن که حقیقت جز در اعماق اندیشه های آگاه یافت نمیشود.

Did you know that...?

آیا میدانستید که...؟

1 - the cigarette lighter was invented befor the match.

1 - فندک قبل از کبریت اختراع شد.

2 - "go" is the shortest complete sentence in the english language.

2 - کاملترین و کوتاه ترین جمله انگلیسی "برو" است

3 - the electric chair was invented by a dentist.

3 - صندلی الکتریکی بوسیله یک دندانپزشک اختراع شد.

4 - chickens can not swallow while they are upside down.

4 - بچه ها نمیتوانند ببلعند(چیزی را غورت دهند)وقتی که واژگون باشند.

5 - elephant are the only animals that can not jump.

5 - فیل ها تنها حیواناتی هستند که نمیتوانند بپرند.

6 - on average people fear spider more than they do death.

6 - میانگین کسانی که از عنکبوت میترسند بیشتر ازمرگ آنهاست.

7 - only one person in tow billion will live to be 116 or older.

7 - در میان دو بیلیون نفر فقط یک نفر بیش از 116 سال عمر میکند.

8 - in 10 minutes a hurricane release more than energy than all the world"s unclear weapones combined.

8 - انرژی حاصل از ده دقیقه گردباد بیشتر از همه مهمات موجود در دنیاست.

9 - a leech has 32 brains - a human has just one.

9 - انسان فقط یک مغز(مخ) دارد ولی زالو 32 مغز

10 - butterflies taste with their feet.

10 - حس چشایی پروانه ها بوسیله پایشان انجام میشود.

11 - nearly 50% of all bank robberies take place on fridays.

11 - نزدیک به 50% از سرقتهای بانکی در روز جمعه اتفاق افتاده است.

12 - a crocodile can not stick its tongue out.

12 - کروکدیل نمیتواند زبانش را بیرون بیاورد.

13 - you can not kill yourself by holding your breath.

13 - خود کشی با حبس کردن نفستان امکان پذیر نیست.

14 - an ostrich"s eye is bigger than its brain.

14 - چشم شترمرغ بزرگتر از مغزش است.

15 - one guarter of bones in your body are in your feet.

15 - یک چهارم استخوانهای بدنتان در پایتان است.

16 - "type writer" is the longest word that can be made using the letters only on one row of the keyboard.

16 - کلمه "تایپ رایتر"طولانی ترین کلمه است که میشود در بین حروفهای یک ردیف از کی برد پیدا کرد.

17 - you are made of seventy-three percent water.you have 206 bones. there are about sixty muscles in your face. you use twenty of them to smile but forty to frown.your heart beats over 100000 times each day.you really are amazing!

17 - بدن تو از 73% آب تشکیل شده - 206 قطعه استخوان داری.در صورت تو حدود 60 ماهیچه وجود دارد و تو موقع لبخند زدن 20 تا از این ماهیجه ها را بکار می اندازی ولی برای اخم کردن باید 40 تا ماهیچه همکاری کنند و قلب تو در روز بیش از 100000 مرتبه طپش میکند.تو واقعا شگفت انگیزی!

ترجمه : میربابایی

آیاخوب و بد یا زشت و زیبا وجود دارند؟

در چشم محققان چه زیبا و چه زشت = منزلگه عاشقان چه دوزخ چه بهشت

افلاطون در کتاب جمهوری ثابت کرده است که خوبی بهتر از بدی است. اما نکته در دسته بندی خوب و بد است.چه چیزی را خوب میدانید و چه چیزی را بد؟

القا بار کلمات تداعی کننده انباشت های ذهنی شما هستند و بدون اینکه بخواهید با شنیدن کلمه ای شرطی (بازتاب شرطی) میشوید.

مثلا وقتی میشنوید زیبا چه چیزی به نظرتان میرسد؟متضاد آن هم همینطور و همچنین خوب یا بد.

یک سری کلمات در تمام دنیا بعنوان صفت خوبی پذیرفته شده اند (مثل عشق - محبت - صداقت و...خلاصه کنم - پندار نیک - گفتار نیک - کردار نیک) و اصولا آنچه با فطرت آدمی و روح خداوندی(که در نهاد ماست) سازگاری داشته باشد خوب و بر خلاف آن بد است.

فکر میکنم تا ایجا با هم در تضاد نباشیم اما...

هر مملکتی - هر شهری- هر طایفه ای - هر قوم و هرمذهبی برای خود اصول و مبانی عقیدتی خاصی دارند ک بعضا با دیگر اقوام نه تنها سازگاری ندارد بلکه در تضاد هم هستند (اجازه بدهید برای ذهن دوستان جوانتر موضوع را با مثالی عینی تر کنیم)

بعنوان مثال در ایران هیچ دختری(یا خانواده دختر) بخود اجازه خواستگاری از پسری را نمیدهد{چون خیلی بد است} در حالیکه در هندوستان این امر بسیار بدیهی است.{پس آنجا بد نیست}.

یا پوشیدن دامن برای آقایان(خیلی جلف و بد است) در حالیکه در اسکاتلند همه آقایان میتوانند دامن بپوشند{پس بد نیست}

و یا پوشیدن شلوارک با تاب یا تی شرت برای مردان یا زنان در انظار عمومی{که اینجاخیلی بد است} در اروپا امری رایج تلقی میگردد{پس بد نیست}و همچنین در مواردی بسیار مهمتر(اجتماعی - سیاسی - مذهبی - اقتصادی و...) اختلاف نظر کاملا مشهود است. اما اینکه کدام گروه حق دارند و کدام گروه خیر باید از حق - خوبی - بدی - زشتی و زیبایی تعریفی قابل قبول برای همه ارائه گردد و گر نه فقط با فکر و دانسبه های محدود و بسته خود قضاوت کرده ایم..پس باید خوب یا بد را با توجه به فرهنگ - مذهب و جغرافیای هر نژاد جداگانه تعریف کرد.بزبان دیگر هر شخصی با آموزشی که از محیط خود کسب کرده و افکاری که بوی دیکته یا القا شده و با توجه به باورها و ارزش های نهادینه در ذهن وی خوب یا بد را تعریف میکند.

لذا آیا شایسته نیست در برخورد با افرادی که بسان دیگر می اندیشند و تراوش این اندیشه آنها را با ما متفاوت گردانیده همچو انسانهای والا و فرهیخته آنان را برتابیم و اصل احترام متقابل را رعایت کنیم؟ آیا همه باید مثل ما بیاندیشند؟آیا اندیشه ما مطلق است و امکان تقییر آن در فرداها وجود ندارد؟بنابراین آیا فکر میکنید خوب و بد یا زشت و زیبا وجود دارند؟ یا عرف و عادت و باور شخصی (متآثر از فرهنگ) است که بار مفهوم کلمات را آشکار میسازد؟

دوست عزیز با نگاهی دیگر ببین و ...